-
خــوابـم نـمــی بــرد
بـیــداری رخـنــه کــرده اســت
مـیــانِ مــردمــک ِچـشـمــانـم
بـادِ پـایـیــز، در راه اســت
ابـرهــای ِخـیــالــم را ،بـاد بـا خــود مــی بـرد
روی آسـمــان اقـیــانـوس
ومــن احـســاس مــی کـنــم
نـم نـم بـاران ، مـیـان دو چـشـمــم
شــوق بـاریــدن دارد
بـی غــرش ابــر
بـی هــوای ســرد
نـاگـاه ، ابـرِ خـیــالــم , بـاریــدن گــرفـت
چـکــه چـکــه
از ابـرهــایِ تـکــه تـکــه
رودی جــاری شــد
روی گــونــه هــایِ خـشــکـم
رودی کــه آبـش بــه شــوری نـمــک دریـا بـود
و بــه زیـبــایــی رویــا
و مــن چـشـیــدم چـه شــور اســت!
طــعــم نـبــودنــت
"مــــریـم بـهـنــام"
سلام دوست عزیز
قالب تجارت توسط همیار بلاگ اسکای ترجمه و بهینه سازی شده و هم اکنون بر روی سایت قرار گرفته است.
می توانید برای دریافت و استفاده از این قالب زیبا به همیار بلاگ اسکای مراجعه کنید.
باتشکر
من اگر رند و خرابم دل زیبایی هست
مناگرخارم وبی بَر،چمن آرایی هست
من اگر دیده ندارم به جهان باید گفت
همه ذرّات به جان چشم و چو بینایی هست
به جهان رنگ ریا گشته زبان طوطی وار
نکنم فهم هنوزم که تو گویایی هست
من دل مردهی نادان به کجا راه بَرَم
چقدرغافل و کودن که تو دانایی هست
بکنم حال تَوکّل به تو ای سرَوَرِ عشق
که تَوکّل به تو را شوکت وهم جایی هست
ز تَوکّل بشود جان و روان مستحکم
دل هرعاشق شیدای چنین رایی هست
چه خطایی است رَوَد فکر به راهی دگرم
مگرم جز رَهِ جانان رَهِ والایی هست ؟
اگرم رنگ ریا دارم و دل سودایی است
مکنم عیب، مرا نغمه و آوایی هست
شده دل تازه جوان در رَهِ دلدار به راه
دل وجان را به چنین راه چه دنیایی هست
«سهیل» این دست تَمَنّای تو،آن روی نگار
به تَمَنّا بنشین بهر تو مولایی هست .
دلتنگم...نه برای کسی... از بی کسی ...!!!
خسته ام... نه از تکاپو... از در به دری...!!!
نه دوستی ... نه یادی ... نه خاطره ی شیرینی...!!!
تنهایم...
تنهاتر از آن سنگ کنار جاده...!!!
اما مشتاقم... !!!
مشتاق دیدار آن کس که صادقانه یادم کند...!
سلام آجی جوووونم فدات بشم مرسی ک حالم و پرسیدی
بووووووووووووووووووس سفت
دلتنگ خنده های بهارانت در کوچه خزان زده دلم،
نگاه مهربانت را به انتظار نشسته ام.
یک شب از کوچه خیالم بگذر شاید عطر
گیسویت خواب پریشانم را التیم ببخشد
در تلاطم سرخ وجودم
جایی میان صفر و یک
- تا غرق نشوم -
دست و پا می زنم
داغ داغم ...
- حرارت نفس هایم می گوید
پاک پاک ...
- عطر تنم می گوید
رو به شمال دارم
به استجابت آرامش
فرهنگ را هم زده و دوغ می کنم
دلم نرمی تن دریا را می خواهد
دریا ...
و چه وحشی ام امشب ...
ذهنم بیش
چشمان شیطان را می بوسم
روی لبانش با خون چرکیده ی ناخنم ، ترانه ی آتش می نویسم:
" من به تو نیاز دارم
ای من
بیش از این باش که هستم
ای من..."
حالم عجیب درد می کند امشب
فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ،
اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند ،
فقط او میتواند مرا بشناسد ، او حتماً می فهمد ...
می خواهم عصاره
نه ، شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایه ام چکانیده
به او بگویم:
" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت !
صــــــــــادق هدایتـــــــــــــ
هــــــــــــر شــــــب
خوشبختیت را دعــــا میکنم...
ولــــــــــــــــــــــــــــــــــی ...
فقــــــط " خـــــدا " میداند ...
"حســــــادت" امانم را بریده
سلام خواهربهترازجانم
واقعا تورومثل خواهرواقعیم میدونم وامیدوارم که توهم اینطوردرموردم فکرکنی.دارم میرم اخه امسال کنکوردارم لطفا برام دعا کنز
سلام.پست جدیدم درباره اینه که چرا شیعه نمازو در سه وعده می خونه و مثل اهل سنت در 5 وعده نمی خونه ؟ و مدارک معتبری از منابه اهل تسنن ذکر کردم که میگه اینگونه که شیعه نمازشو می خونه درسته . البته میشه مثل عزیزان سنی هم در5 وعده خوند ولی مشکلاتی داره که در وبم ذکر کردم..منتظر نظرتون در وبم هستم . ان شاءالله با رواج این مطالب دل خدا رو شاد کنیم..