ادبیات شعروسرگرمی

به وبلاگ خودتون خوش آمدین

ادبیات شعروسرگرمی

به وبلاگ خودتون خوش آمدین

نــه دردى دارم و نــه قـلـــبـى


 http://upload7.ir/images/17552879671968366555.jpg

 

 






عـــادت نــدارم درد دلـــــم را بــه هــمـــه کـــس بـگــــویــم‎
‎! ! ! ‎ پــس خـــــاکــش مـیـکـــــنـم
زیــر چـهــــره خـنــــدانــم‎
‎.‎ ‎.‎ ‎. ‎ تــاهــمـــه فـکــــر کــنـنـــد‎ ‎.‎ ‎.‎ ‎.‎ ‎نــه دردى دارم و نــه قـلـــبـى‎ ‎.‎ ‎.‎ ‎.‎ ‎! ! !

نظرات 18 + ارسال نظر
شادی شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:25 http://shadi-shadi.blogsky.com

سلام عزیز دلم
خوبم به خوبیت خانومی
فدای دل مهربونت عزیزکم
منم از داشتنت خیلی خوشحالم قشنگم

شادی شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:26 http://shadi-shadi.blogsky.com

گفتی لب تر کن تا دنیا را به پایت بریزم

حالا من چشم تر کردم

می آیی ؟

شادی شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:27 http://shadi-shadi.blogsky.com

به " تـــــــــــــو " کـــــه میرســـــم ...!

مکـــث میکنـــــم ...!

انگـــــار در " زیباییــ ــت " چیـــــزی را ,

جـــــا گذاشتـــــه ام !

مثلــــــــــا"...

در صـــ ــدایت ... آرامـــــ ـــش ♥

در چشـ ــــم هایـــــت ... زندگـــــ ـــی ♥

شادی شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:27 http://shadi-shadi.blogsky.com

دلمــــ یـــــک جایــــــ دنـــــــجــــ میـــــخواهــــــد!

آرامـــــ و بــــی تنــــشــــــ !

جایـــــی بایــــــــد باشــــــــد غیــــــر از ایــــــن کنــــــج تنهاییـــــــ !...

تا آدم گاهــــی آنجـــــا آرام بگیــــــرد.

شادی شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:28 http://shadi-shadi.blogsky.com

قدر آدمهایی که دوستتان دارند را ؛

بیشتر از چیزهایی که دوستشان دارید بدانید ...

شادی شنبه 6 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:28 http://shadi-shadi.blogsky.com

کجــای شهر قرار بگـذاریم ؟
پــارک یا رستــوران ؟
چه رنگ لبـاس بپوشم دیوانــه تــر می شوی ؟
سـادگی* خوب هســت ؟
می خواهی بـرایت شعـر هم بخوانم بلنـد بلنـد ؟
یا آرام بگویـم دوستــت دارم گلــم ...؟!
کــدام بهتر هسـت
بمــانم شاعری کنم یا از عاشقـی ات بسـوزم و تمـام شـوم ...؟!

هانیه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:26 http://samtezendegi.blogsky.com

باز پاییز است، اندکی از مهر پیداست...حتی در این دوران بی مهری؛ باز هم پاییز زیباست...

هانیه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:28 http://samtezendegi.blogsky.com

سلاااااااام ابجی جونم.....
کم پیدایی?
دلم برات تنگ شده....
حتما به منم سر بزن.....
منتظرتما.....

هنگامه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 21:22 http://hengameharjomand.blogsky.com/

سلام خواهری جیگرتو برم درسته بیا بغلم بوس سفت از لبهات

هنگامه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 21:22 http://hengameharjomand.blogsky.com/

من از بچگی ۱ستاره رو نشون کردم تو آسمون ، میگفتم این ستاره منه ولی وقتی فهمیدم چراغ دکل مخابراته کمرم شکست !

این و خیلی خوشم اومد

هنگامه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 21:23 http://hengameharjomand.blogsky.com/

چه درد بدی ست بزرگ شدن دردهایت ، قبل از خودت .

هنگامه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 21:28 http://hengameharjomand.blogsky.com/

غریبه ها که هیچ . . .
دوستان هم گاهی به اندازه ی دو سه خط بیشتر ، حوصله ات را ندارند

هنگامه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 21:29 http://hengameharjomand.blogsky.com/

بعضی وقتا مشکل از خود ماست !
واسه کسی که یه قدم واسمون برمیداره ، دو کیلومتر پیاده میریم . . .

شادی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:14 http://shadi-shadi.blogsky.com

قلب زیباترین حرفها را می داند

و مغز بهترین کارها را می شناسد

افسوس که می دانیم و می توانیم ، اما بهترین حرفها را نمی گوییم و بهترین کارها را انجام نمی دهیم ...

شادی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 http://shadi-shadi.blogsky.com

بـا ایـن شـراب هـا
مـسـت نـمـی شـوم دیـگـر
بـایـد دوبـاره سـراغ چـشـم هـای تـو بـیـایـم !

شادی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:34 http://shadi-shadi.blogsky.com

حیف که روی تو غیرت دارم،
وگرنه روسریت را
از همین سطر باز می کردم
که همه ببینند
چه خیالی بافته ام
از موهایت…

شادی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:34 http://shadi-shadi.blogsky.com

بـا ایـن شـراب هـا
مـسـت نـمـی شـوم دیـگـر
بـایـد دوبـاره سـراغ چـشـم هـای تـو بـیـایـم !

سهیل سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 13:33 http://Titbit.BlogSky.Com

♦ نـــوستـــالــــژی ♦


زندگی اتفاق عجیبست

از بدو تولد یاد میگیری که برای زنده ماندن باید نفس کشید

و برای نفس کشیدن باید فریاد زد

جیغ کشید

اشک ریخت

و زندگی جمع جبری سختی های لذت بخشی است

که تو از اولین افتادنهایت باید یادشان بگیری

حتی برای خوردن شیر پستانهای گرم مادرت باید گاهی بی تابی کنی

باید سردت شود

باید انگشتان کوچکت در برف یخ بزند تا مدادت را در کلاس درس آن سالهای بی بخاری و سرد

به دست گیری

باید عاشق شوی

و سر قرار

ساعت امتحان درس ریاضی از یادت برود

باید تنبیه شوی با شلنگ و سیم و کابل برای ننوشتن مشق های بیهوده

باید ساعتها بنشینی تا ساعت کوتاه پخش تنها برنامه ی کودک تلویزیون شروع شود

و تو هاچ زنبور عسل را که هیچ وقت مادرش را نیافت

سندبــاد و علی بابای قهرمان

قصه های گالیور

آقای ووپی و اتاق اسرار آمیزش

پینوکیوی ساده که هیچ وقت آدم نشد

و نقاشی های بی نظیر کودکان معصوم سرزمینی را که حتی در پخش نقاشیهایشان پارتی بازی میشد

و هیچ وقت نقاشی های مرا که با هزار امید به صندوق پست میسپاردم تا شاید روزی نام کوچک مرا همه بشنوند،

ببینی و در رؤیاهای کودکانه ی خود بزرگ شوی

بی آنکه کودکی را تجربه کرده باشی

و بزرگ شوی با صدای نهیب بمب و انفجار و تیر و هواپیما و دیوار صوتی و مرگ

و اخبار دروغ همیشه

و کم کم یاد میگیری در طول همه ی این سالها که بی سبب پیرت کرده

که این خاک برای ساختن رؤیاهای بزرگ تو

سست بود و غیر قابل اعتماد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد