دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…
خوبم …!
باور کنید …؛
اشک ها را ریخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
این روزها که می گذرد …
خالی ام …؛
خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛
و حتی از عشق …!
خالی ام از احساس
دیر گاهیست که تنها شده ام
قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
بازهم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام...
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!
هوای خیابان دارم...
اشک به پایم سنگینی می کند...
ترانه هایت را بردار رفیق...
من و تو و خیابان...
و سیگاری که با صدای داریوش خوب می چسبد...
اونکه رفته دیگه هیچوقت نمیاد .......
همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟
یا چو من هجر تو را هیچ گرفتاری هست؟
دیدهٔ دهر به دور تو ندیده است به خواب
که چو چشمت به جهان فتنهٔ بیداری هست
ای تماشای رخت داروی بیماری عشق
خبرت نیست که در کوی تو بیماری هست
هر کجا دل شدهای بر سر کویت بینم
گویم المنةلله که مرا یاری هست
گر من از عشق تو دیوانه شوم باکی نیست
که چو من شیفته در کوی تو بسیاری هست...
روزی مجنون از میان سجاده مرد نمازگزاری عبور کرد.
مرد گفت: هی!
مگر نمی بینی که با معشوق خود راز و نیاز میکنم؟
مجنون گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم
تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟!
تو دنیاااام , همه چی سرد و دلگیره…
تو دنیاااات , همه چی خوب پیش میره
دل تنگــ کودکـــی ام…
یـــــادش بخیــــــر…
قـــهر می کردیـــــــــم تا قیامتـــــــ….
ولحظه ای بــعد قیـــــــــــامتــ می شــــد…..
قول داده اَم…
گاهـــی
هَر اَز گاهـــی
فانـــوس یادَت را
میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتارهی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
خیالَت راحَت
اون نگاهی که گوشه اش یه قطره اشک برق میزنه
به اندازه ی تموم حرفای دنیا سنگینه . . .
خوبم …!
باور کنید …؛
اشک ها را ریخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
این روزها که می گذرد …
خالی ام …؛
خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛
و حتی از عشق …!
خالی ام از احساس
سلام آجی جووووووووووووونم فدات مدات بشم من درسته نمیدونستم وبی وگرنه بیشتر پیشت میموندم

بوس سفت هنگامه ای
اول دستها ، بعد چشمانش را ؟
صدایش را اول؟
یا لبخندهایش؟
از کجا باید شروع کرد
فراموش کردنش را ؟
سلام ناهید جون


خوبی گلم؟
منم دلم برات تنگ میشه خانومی
با کسی که دوستش دارید
آهنگ گوش ندهید …
فیلم نبینید …
زیر باران نروید …
وقت نبودنش میفهمید که چه میگویم !
بـــمـیرم بـــرایـش
طفلی گــرمش بـــود ُ رفــــت؛
بـیـــچاره تــقـصیـری هم نـداشـت..!!؟
مــن زیــادی
به پــایش سوختم
اول دستها ، بعد چشمانش را ؟
صدایش را اول؟
یا لبخندهایش؟
از کجا باید شروع کرد
فراموش کردنش را ؟
در انتهای غروب , نگاهم را بسوی مشرق چشمانت دوخته ام
تا مگر بازتاب صداقتمان در دستان
تو تجلی کند ….!!!
هـیـچـگآه دردهـآ تـمـآمی نـدآرنـد !!
امـآ تـحـمـلـشـآن آسـانـتـر می شـود...
زمـآنـی کــ ه
دسـتـت در دسـت ِ ஐمـعـبـودتஐ بـآشـد . . .
اگــــــــر مـــی بــیــنــــی هــنـــــــوز تــنــهــــــام ...
بـــــــه خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !!
مــن فــقـــــــط مـــــی تــــــرســـــــم ؛
مــــی تـــــــرســـــــم هـــمـــــــه مــثـــــل تــــــو بـــــاشــــــنـد . . . !!
ولیـــــــن تـــــــو بـــــــودی ♥
♥ آخریـــــــن هم تـــــــو خواهـــــــی بود ♥
♥ نمی خواهـــــــم طعـــــــم چشم دیگری را بنوشـــــــم ♥
♥ انتظـــــــار بارانت سخـــــــت هم باشـــــــد ♥
♥ فقـــــــط به خیـــــــال آمدنـــــــت ♥
♥ خیـــــــس خیـــــــسم ♥
دیر گاهیست که تنها شده ام
قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
بازهم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام...
یک رنگ که باشی زود چشمشان را میزنی ، زود از رنگ خسته میشوند
امروز دوره ، دوره رنگین کمان هاست .
نتیجه زندگی به چیزایی که جمع میکنیم نیس!!! به دلهای ست که جذب میکنیم!!!
اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدر این روزها دِلَم گِرفتهِ
اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدردِلَم این روزهامیخواد فرَیاد بِزنم
اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدردِلَم این روزها میخواد گریه کُنم
اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدرقلبم این روزهادَرد میکنِه
اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدر این روزهاتواین دنیاغَریبَم
اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدراین روزها تَنهام
اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدراین روزها.......
اِی خُدااااااااااااااااااااااا چِقَدراین روزها.......
یه ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ...!
ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ...!
ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎﺕُ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯽ... !
ﺩﺭﺳﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻠﻮﻏﯿﺎﺷﻮﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺸﻪ !
ﻭﻟﯽ ﺑﺪﻭﻥ ....ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ...ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ....
ﺑﺪ ﺟﻮﺭﯼ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻦ...
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮ ﺷﺪﻩ!
خیلی دیر...
سلام آجی جوووووووووووووونم نمیدونم چقدر امروز دلم هواتو میکنه بوس سفت هنگامه ای ایشالا ک سلامت و شاد باشی
زِندِگی آرام اَست ، مِثلِ آرامِشِ یِک خوابِ بُلَند .
زِندِگی شیرین اَست ، مِثلِ شیرینیِ یِک روزِ قَشَنگ .
زِندِگی رویایی است ، مِثلِ رویایِ یِکیِ کودَکِ ناز .
زِندِگی زیبایی است ، مِثلِ زیباییِ یِک غُنچِه یِ باز .
زِندِگی تَک تَکِ این ساعَتهاست ،
زِندِگی چَرخِشِ این عَقرَِبِه هاست ،
زِندِگی رازِ دِلِ مادَرِ مَن.
زِندِگی پینِه یِ دَستِ پِدَر اَست ،
زِندِگی مِثلِ زَمان درَ گُذَر اَست
پاییز که شد؛
به جُرمِ کم کاری اخراجش کردند؛
رُفتگری که عاشق شده بود؛
و برگ ها را قدم می زد و جارو نمی کرد..
در قحطی تــــــــــو
چه دل خوشی دارند
بیهوده می آیند و می روند …!
این نفسهای من…
شبی از سوز گفتم قلم را ، بیا بنویس غم های دلم را ، قلم گفتا برو بیمار عاشق ، ندارم طاقت این بار غم را ...
شبی از سوز گفتم قلم را ، بیا بنویس غم های دلم را ، قلم گفتا برو بیمار عاشق ، ندارم طاقت این بار غم را ...
قدیما میگفتن هر کس “نونِ” قلبش رو مى خوره !
اما رو راست باشیم این روزا هرچى خوبى کنى ، فقط “چوبِ” قلبت رو مى خورى
من عاشق سکوتم و کم حرف می زنم
هر وقت دل شکسته ترم حرف می زنم
از تو شنیده ام که حریم خداست دل
با تو از آستان حرم حرف می زنم
قــیـامـتی سـت !
از لـحـظه ای که زنــگ ِ تــلـفن بـــلـند مـی شـود ..
از جـــا مــی پَـــرم !
تــا لـحـظه ای کـه ..
مــثـل ِ هـمـیـشه ..
تــــو نـــیـستـی !
صبر کردن گاهی معجزه میکند.......
تنهایی تان را پیش فروش نکنید....
فصلش که بشود...
به قیمت گزافى میخرند.....
سلام ناهید جان
قربونت برم عزیزم
خوبم به خوبیت خانومی
الهــــــــــــــــــی
منم خیلی دلم تنگ میشه واسه جفتتون گلم
الهی دورت بگردم نفسم خیلی دوست دارم
هر روز خط خطی هایمـ ، بــی معـنی تر از دیـروز می شونـد... !
جز خـودم ، هر کس بــخوانـد، خـنـده اشـ مـی گیـرد... !
اما ...
من هر کلمہ را بـا بـغض راهـی کاغذ مـیکنم
از فردا بیشتر مراقب باش
تقاص اشک های امشب من سنگین تر از تمام روزهایی است
که عاشقانه گریه کردم!!!
وقتـــی /دو قلبــــ/ بـــرای یکدیگــــر بتپد ..
هیـــچ فاصلــهـ ای دور نیستـــــ /.
هیـــچ زمانـــی زیـــاد نیستــــ /....
و هـیـــچ عشــق دیــگـری ..
نمی تـــوانــد آن دو را از هـــم دور کند.../.
محـــــــکــم تــرین بــرهـــان عــــــشـــق، / اعـتــــماد / است .../.
نوازشگر خوبی نبودی
سفید شده تار مویی رو که میگفتی با دنیا عوضش نمیکنی
این روزها ...در دفتر ذهنم ... مشکلات را ... کم رنگشان میکنم
تا خوشی ها ... به زندگی ام ...سرک ... بکشند
و از هجوم اینهمه نگرانی و دغدغه ... نترسند !
از روزهای رفته نگو
روزهای مانده را تعریف کن
با چند ماه خداحافظی کنم
به چند خورشید سلام
تا بیایی ؟ !!!!؟؟
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!
با ارزش ترینها این نیست که چه چیز داریم،این است که چه کسانی را داریم... وجودت را سپاس.
دلتنگی هام تمامی ندارند
چرا نیستی کنارم
تا ببینی دلتنگی هایم را..
از سفره ی دلم کنار کشیدی ، چشمم شور بود یا دستم بی نمک ؟
هوای خیابان دارم...
اشک به پایم سنگینی می کند...
ترانه هایت را بردار رفیق...
من و تو و خیابان...
و سیگاری که با صدای داریوش خوب می چسبد...
اونکه رفته دیگه هیچوقت نمیاد .......
با ارزش ترینها این نیست که چه چیز داریم،این است که چه کسانی را داریم... وجودت را سپاس.[گل]
یه وقتایی هست که باید لم بدی یه گوشه…
و جریان زندگیتو فقط مرور کنی.
بعدشم بگی:
به سلامتی خودم که اینقدر تحمل داشتم…
همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟
یا چو من هجر تو را هیچ گرفتاری هست؟
دیدهٔ دهر به دور تو ندیده است به خواب
که چو چشمت به جهان فتنهٔ بیداری هست
ای تماشای رخت داروی بیماری عشق
خبرت نیست که در کوی تو بیماری هست
هر کجا دل شدهای بر سر کویت بینم
گویم المنةلله که مرا یاری هست
گر من از عشق تو دیوانه شوم باکی نیست
که چو من شیفته در کوی تو بسیاری هست...
روزی مجنون از میان سجاده مرد نمازگزاری عبور کرد.
مرد گفت: هی!
مگر نمی بینی که با معشوق خود راز و نیاز میکنم؟
مجنون گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم
تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟!
29 بهمن روز سپندار مذگان ( روز عشق ایرانیان ) پیشاپیش مبارک
الهی قربونت برم آجی جوووووووووووووووووووونم مبارک شما هم باشه همه کسم
تـمام غـصه های دنـیا رومـیشه
بـا یـک جُـمله تـَحمل کرد
"خُـدایا میدانم که میبینی"
سلام ناهید جونم



خوبی عزیز دل
خیلی میدوسمتــــــــا خبر داری که؟