یادمان باشد
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم
در برابرش مسئولیم...
در برابر اشکهایش
شکستن غرورش
لحظه های شکستنش در تنهایی
و لحظه های بی قراریش
و اگر یادمان برود
در جایی دیگر
سرنوشت یادمان خواهد آورد
و این بار ما خود فراموش خواهیم شد
کمیعوض شدم دیریست از خداحافــــظیها غمگین نمیشوم به کسی تکیه نمیکنم از کسی انتظـــار محبت ندارم
خـــــودم بوسه میزنم بردستـــــانم سر به زانوهایم میگذارم و سنگ صبور خــــــودم میشوم چقدر بـــزرگ شدم یک شبه . . .
تــو رو کـجــا گـمــت کــردم؛بـگــو کـجــایِ ایـن قـصــه؟ کــه حـتــی جـوهــر شـعــرم ؛ هـمـیـنــو از تــو مــی پــرســـه
کـه چـی شــد اون هـمــه رویـا هـمــون قـصــری کـه مـیـســاخـتـیــم ؛ دارم حــس مـیـکــنـم شــایـد ؛مــن و تـــو عـشــق و نـشـنــاخـتـیــم !
تـقـــدیـم بــه شـــادی جــون و هـنـــگـامـه جـــون