ادبیات شعروسرگرمی

به وبلاگ خودتون خوش آمدین

ادبیات شعروسرگرمی

به وبلاگ خودتون خوش آمدین

¤سری دوم اس ام اس دلشکسته وغمگین ۹۲¤

دلواپسی من از نیامدنت نیست! می ترسم در پس این دل دل زدن ها بیایی و دلخواه تو نباشم … «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» کمی مهربانتر باش لطفا … برای شانه ام سنگین است این سرسنگینی ها … «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» یه وقتایی دلت میسوزه یه وقتایی دلت میشکنه یه وقتایی دلت میگیره اما خدا نکنه سه تاش با هم اتفاق بیفته ! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» از من فاصله بگیر ؛ هربار که به من نزدیک می شوی باور می کنم هنوز می شود زندگی را دوست داشت ! از من فاصله بگیر ؛ خسته ام از این امیدهای کوتاه و واهی … «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» دیــــوار اتاقــــــم پــــر از عکسهـــــای دو نفـــــــره ایست… که قـــــــرار است بعـــــــــدا بیندازیم … ! همان بعـــــــدا که نیســــــت شد در تقویــــــم بودنمــــــان … ! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» ((((بقیه اس ام اس ها رو در ادامه مطلب بخونید))))ﭘﻴﺸﺎﻧﻰ ﺍﻡ ، ﭼﺴﺒﻴﺪﻥ به ﺳﻴﻨﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ، ﺧﻴﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻰ ﺭﺍ … ﻋﺠﺐ ﺩﻝ ﭘﺮ ﺗﻮﻗﻌﻰ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ ! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» پی کلام مگرد! آنچه می خواستی نگاهت گفت! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» وقـتــی بـه نبودنت فـکـر مـیـکـنـمـــ … بی اخـتـیـآر لـبـخـنـد مـیـزنـمــ نـمـیـدآنــی کـهـ ایـن لـبخـنـد ؛ تـلـخ تـریـن لـحـظـهـ ـی ِ زنـدگــی امــ رآ بـهـ تـصـویـر مـیـکـشـد ! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» وقتی کسی در کنارت هست ، خوب نگاهش کن : به تمام جزئیاتش به لبخند بین حرف هایش به سبک ادای کلماتش به شیوه ی راه رفتنش ، نشستنش به چشم هاش خیره شو دستهایش را به حافظه ات بسپار گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند … «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» در انتظارت ، ثانیه های تاریک فراق را برسپیدی چشم هایم دوختم امّا چه بی رحمانه ! تیک تاک ساعت ؛ بر سرم پُتک می کوبید … قلبم از ضربان ایستاد ؛ وقتی عقربه های ساعت ؛ بر من دهن کجی کردند و از رفتن نماندند! و چه زود، دیر شد آمدنت! «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» نبود … پیدا شد … آشنا شد … دوست شد … مهر شد … گرم شد عشق شد … یار شد … تار شد … بد شد … رد شد … سرد شد غم شد … بغض شد … اشک شد … آه شد … دور شد … گم شد «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» غمــگیــنم همــانــنــدِ مــــرد هــــزار چــهــره که میــگفــت: ” نمــی دونــم چــرا تــو زنــدگــیم هِـــی نمــیــشه” «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» به من حق بده که میل به خوردن نداشته باشم این بغض‌ها که تو به خورد من می‌دهی سیر سیرم می‌کند … «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» قول داد تا آخر دنیا بماند، سر قولش هم ماند، همان روزی که رفت برای من آخر دنیا بود «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» وقتی چاره ای نمی ماند! وقتی فقط میتوانی بگویی هرچه باداباد حتی اگر دل کوه هم داشته باشی گریه ات میگیرد … «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» گاهی دلت از سن و سالت می گیرد میخواهی کودک باشی کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد و آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی … «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» در آینه مردی دارد بغض می کند بیایید بغلش کنید پشتش را بمالید به او بگویید همه چیز درست می شود دلش می خواهد کمی دروغ بشنود آینه را پایین تر نصب کنید گمانم دیگر به زانو در آمده «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» شهر شاهد مرگ شعر شد وقتی نیامدی شاعرانگی ام شکست «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» حس چوب های مصنوعی شومینه رو دارم میسوزم و تمام نمی شوم . . . «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» چه شغل عجیبی !‏ شروع هفته تو را می‌بینم باقی هفته به خاموش کردن خود در اتاقم مشغولم «♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥»«♥» من شک دارم به تمامِ روزهایِ بی تو وقتی که تمامِ تقویم ها سراسر تعطیل می شوند و دیگر هیچ انفجارِ بزرگی نویدِ زندگی نمی دهد انگار کرکره ی روزگار با پلک هایِ تو سقوط کرده است…!
نظرات 3 + ارسال نظر
هنگامه پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 19:57

یه روز یه دانشجو سوار اتوبوس میشه...
.
.
.
خب سر ایستگاه خوابگاهش پیاده شد دیگه! نکنه انتظار داشتی

تو اتوبوس ادامه تحصیل بده!؟؟

واااالاااا!!!!

هنگامه پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 20:01

قدم های هنوز میلغزند
التهابیست میان ماندن و رفتن
زمزمه لب هایم ساز خداحافظیست
سوسوی نگاهم به دور دست هاست
در دهکده ی دل جای برای ماندن نیست
ویران شده ایست متروک و بی صدا
گاه گاهی صدای حق حق بارانی به پا میکند
اینجا در همسایگی خدا باید برای به اوج رسیدن پرید[گل]

ســــــلــــــطــــــان 99 جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:57 http://sooltan99.bogfa.com

سلام خوشحال شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد