دل من برگ پاییزه ،
که زیر غصه می پوسه
¤¤لب پُر زهر این تقدیر
داره زخمامو می بوسه
¤¤نفس از سینه بیرون شد
از اون وقتی که غم اومد
¤¤ببین حتی تو این قحطی ،
نشونی از تو کم اومد
¤¤لبالب بغض و فریادم
میون این سکوت تو
¤¤چرا اسمم نشد یک بار ،
کمی ذکر قنوت تو ؟
¤¤چرا از غصه لبریزی ؟
مگه اون عشق سابق نیست ؟
¤¤گریزونی از آغوشم
دلم واسه تو لایق نیست ؟
¤¤سبک میشم اگه حتی ،
بگی احساسی پیدا نیست
¤¤سکوتو بشکن آهسته
؛ بگو توی دلت جا نیست
¤¤بذار یک شب دل آروم شه
؛نشه قهر تو کابوسش
¤¤اگه باغ دلت واشه ،
میام آهسته پابوسش
¤¤نذار مرداب رسوا شم
؛ میون دشت تنهایی
¤¤بیا آغوشتو وا کن؛
تو که آبی دریایی
با عرض سلام خدمت شما :
نه ناراحت نشدم ولی من شما رو که همون روز اول لینک کردم اگه توجه کرده باشید
زیبا بود موفق باشی
خیلی زیبا بود خوشحال شدم از وب قشنگتون دیدن کردم موفق باشید
در پناه حق
امشب
با اینکه می دانستیم
آب در هاون کوبیدن است
من باز شعر نوشتم و
تو باز فال قهوه گرفتتی
نمی دانم چرا
آخر همه ی شعرهای من
تو می آیی و
ته همه ی فنجان های تو
من می روم