ادبیات شعروسرگرمی

به وبلاگ خودتون خوش آمدین

ادبیات شعروسرگرمی

به وبلاگ خودتون خوش آمدین

¤ آدم و حــوا ¤

تــویــی آدم، مـنــم حــــوا♥ دو تــا دلـگـیــر از ایـن دنـیــــا♥ شــده دنـیـــا پــر از سـیــب و پــر از گــنـــدم♥ شــده قـابـیــل هـمــــه رویــای ایــن مـــردم♥ بــرو آدم در ایــن دنـیــــا بـهـشـتـــی نـیـســت♥ شـبـیـــــه قـــابـیــــل بـــودن ، بـــد ســـرشـتــــی نــیــســـت♥ بــــرو آدم کـــه مـــن دلـگـــیـرم از آدم♥ از ایــن آدم شــــدم حــــوای پـــر مــــاتــم گالری تصاویر سوسا وب تولز

¤بانوعسل بدیعی درگذشت روحش شاد¤

گالری تصاویر سوسا وب تولز ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄► اون روزاصلاحالم خوب نبود چند دقیقه قبلش در یک سایت خبری خونده بودم که "عسل بدیعی بازیگر سینمای ایران درگذشت" حسابی حالم گرفته شد به بخش تصاویر سایت گوگل رفتم و عکس های این بازیگر زیبا را دیدم بیشتر حالم گرفته شد با خودم گفتم واقعا زندگی چقدر می تونه وحشتناک به پایان برسه با این افکار بیشتر و بیشتر خودمو تخریب می کردم به یاد این جمله افتادم که دو چیز میتونه غم ها و رنجها رو کم کنه یکی سخن بزرگان و دانایان و دیگری دیدار دوستان ، من که الان بیشتر دوست دارم تنها باشم برای همین رفتم سراغ سخنان بزرگان ، در میان سخنان قصار بزرگان چند جمله یی از حکیم ارد بزرگ تونست آرامم کنه این جملات رو تقدیم شما دوستان خوبم می کنم : (( جهان را آغاز و انجامی نیست آنچه هست دگرگونی در گیتی است . ما دگرگونی در درون گیتی را زایش و مرگ می نامیم . ما بخشی از دگرگونی در گیتی هستیم دگرگونی که در نهان خود ، پویش و شکوفایی را پیگیری می کند . بروز آینده ما بسیار فربه تر از امروز خواهد بود ، ما در درون گیتی در حال پرتاب شدن هستیم ، پرتاب به سوی جایی و نمایی که هیچ چیز از آن نمی دانیم ، همان گونه که در کودکی از این جهان هیچ نمی دانستیم . میدان دید ما با همه فراخنایی خود ، می تواند همچون شبنمی کوچک باشد بر جهانی بسیار بزرگتر از آنچه ما امروز از گیتی در سر می پرورانیم پس گیتی بی آغاز و بی پایان است .))

¤کجاییم منو تو؟¤

کجاست \"شعر باران ِ \" دست های تو وقتی چشمها را به میهمانی غزل های مجروح و حاشیه های اشاره و اشک می برد.... کجاست مسیر باریدن این همه درد وقتی در مطلق سکوت با آینه تکرار میکنی و تنها،نیمکت های منتظر شهر شاعر تصنیف های بی مخاطب اندوه می شود..... کجاست رد پای جامانده تو از غربت راه های بی چراغ وقتی که پرستوهای مشتاق ِ در به در را خانه نشین سرزمین های بی چنار و بی پلاک می کند..... کجاست حوالی امن خیال تو وقتی در کلاف امروز و فردای قسمت و غصه بی تعبیر و ترانه کنار می آید و تکرار می شود.... کجاست فصل میعاد تو و زخم های سرخ شعر وقتی که ذهن عقیم مرا وداع شقایق ها و آینه های بی تصویر با یک بوسه ی اشک ، بارور می کند...... کجاست محزون ترین قناری سرزمین های اسیر وقتی تنهایی ِ باد آورده ی مرا به ابدیت یک بغض می رساند و خاموش می شود....... گالری تصاویر سوسا وب تولز

¤گاهی بد میشوم¤

گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم¤¤ حتی اگر به دیده رویا ببینیم¤¤ من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست¤¤ بر این گمان مباش که زیبا ببینم¤¤ شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست¤¤ آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم ؟¤¤ این واژه ها صراحت ِ تنهایی من اند¤¤ با این همه مخواه که تنها ببینیم¤¤ مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی¤¤ بی خویش در سماع غزل ها ببینیم¤¤ یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم¤¤ در خود که ناگزیری دریا ببینیم¤¤ شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست¤¤ اما تو با چراغ بیا تا ببینیم ((((( محمد علی بهمن))))) گالری تصاویر سوسا وب تولز

¤کسی را میخواهم نمیابمش¤

کسی را می‌خواهم، نمی‌یابمش می‌سازمش روی تصویر تو و تو با یک کلمه فرو می‌ریزی‌اش تو هم کسی می‌خواهی، نمی‌یابیش می‌سازی‌اش روی تصویر من و من نیز با یک کلمه … اصلا بیا چیز دیگری نسازیم و تن به زیبایی ابهام بسپاریم فراموش شویم در آن‌چه هست روی چمن‌های هم دراز بکشیم به نیلوفرهامان فرصت پیچش بدهیم بگذار دست‌هایم در آغوش راز شناور شوند رویای عشق در همین حوالی مبهم درد است شاید! گالری تصاویر سوسا وب تولز

¤خواب وخیال¤

خواب و خیال نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت گالری تصاویر سوسا وب تولز