"
عزیزم اگر در تمام لحظاتی که در یکسال گذشته
به یاد تو بودم یک شاخه گل به تو هدیه میدادم
الان در باغ بزرگی از گل قدم می زدیم
سالگرد پیوند من و تو مبارک"
"
هیچ اتفاقی در دنیا مهمتر از
انتخاب یک همسفر برای بقیه عمر نیست
عزیزم و همسفر دائمی من
سالگرد پیوندمان مبارک
"
مهتاب برف زیبا و سفید را به آرامی نوازش می کند
و شبی رویایی و افسونگر را نوید می دهد
در آن شب آرام و سفید فقط عشق است که جریان دارد
و لب های عاشق و معشوق را به سوی هم می راند
و سکوت همه جا را فرا گرفته است تنها یک زمزمه به گوش می رسد
همسرم دوستت دارم برای همیشه.
"
عشق را با تو تجربه کردم
امید به زندگی را در تو آموختم
محبت را در قلب تو یافتم
با هر تپش قلبم می گویم دوستت دارم
و چشمان همیشه عاشقم در انتظار توست
سالگرد ازدواجمان مبارک
"
به پاکی قلبت سوگند
بدون طنین زیبای صدایت نمی توانم زندگی کنم
تا دنیا باقی است عاشقانه دوستت دارم
اولین سالگرد ازدواج مان را به تو تبریک می گویم
"
در خالصانه ترین گوشه قلبم
آنجا که خبری از تاریکی نیست یاد شما می درخشد
سالروز پیوندمان را تبریک می گویم "دوستت دارم"
"
بهانه زندگیم ؛ از صمیم قلب برایت آرزوی سلامتی میکنم و امیدوارم قطار زندگی مشترکمان همیشه به روی ریلهای خوشبختی حرکت کند
"سالگرد یکی شدنمان مبارک"
سلام عزیزم
خوبی ناهیدکم؟
دلتنگتم خانومم
کجـــای قصــه تـــو نشستـــه ام
کــه هیچگـــــاه
گــــذرت بـــر کـوچــه انتــــظار نمـــی افتـــد
کجــــــا…!!!
دست هایم را محکم بگیر...
کنـــــــــــــــــارم قدم بزن
عطر تنـــــ♥ـــــــت را...
به هیچ رویایی نمیبخشم!!
دنیای زیر آب شبیه دنیای چشمهای توست
هرچه بیشتر دست و پا می زنم بیشتر غرق می شوم...
همین که قاصدکی را ،
فوت کنی
تا عطر نفس هایت
را با خود بیاورد
برای دلم کافیست...
اگــــــــر مـــی بــیــنــــی هــنـــــــوز تــنــهــــــام ...
بـــــــه خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !!
مــن فــقـــــــط مـــــی تــــــرســـــــم ؛
مــــی تـــــــرســـــــم هـــمـــــــه مــثـــــل تــــــو بـــــاشــــــنـد . . . !!
قهــــــر که می کـــنـیـد
مـــراقــب فاصلــه ها باشــید
بعــضـــــــی هــــــــا
هــمــــین حــــــوالی
مـــنتظر جـــای خالی برای نشستن می گردند.....!
سالگرد ازدواج مگه اس داره بیشتر عزاداریه
تقصیر خودمونه...بعضی هاعددی نبودند وماآنهارا به توان رسانیدم!!
کاش کودک بودم که به هر بهانه ای به آغوش پناه میبردم و آسوده
اشک میریختم!بزرگ که باشی بایدبغضهای زیادی را بیصدا دفن کنی.
روبعضیا باید یه برچسب زد:
تستـــــــــــــــــ شد.......
آدم نیستـــــــــــــــ.......
در میانه ی تن ها سخت تنها بود و
کسی بود
و دیگری در کناره ی هزاران تن
تنی در میان ِ تن ها بود و
هیچ کس نبود...
به ایوان بی چراغ ِ خانه آمدم تنها
از تن ِ هر کس کناره گرفتم...
یک شنبه بود تازه رسیده از ِ گذر ِ راه
سایه روشن ِ وحشی ِ مهتاب پهن بود بر سر هرچیز
کاج سبز پوش سرد ایستاده بود
چون مرده ای به پا
نه جیرجیرک بود حنجره اش به کار
نه مورچگان خانه ، در کنار لاشه ی دریده ی سوسک ِسیاه
در کشاکش و صدا.
نه عطر ِ رُزهای خانه ی همسایه در مشام من...
مهتاب ِ خسته با چاله های صورتش ، زخمی
به زیر پتوی ابر خوابیده بود
شب می تپید با قلب سیاه ِ خود
تا عطسه ی سپیده بپاشد به اندام صبح گاه...و من برای گیسوان طلایی تو
که نبود در برابر دستان ِ خالی ام
چندین ستاره ی شاداب و تازه
چیدم
تا عشق این زمان ِ ذلیل را
با دستهای ناامید خود
با تلی از رنگین کمان ِ ستاره ، بر سرت
بیاورم پدید...کسی در میانه تن ها تنها بود و عاشق بود
دیگری در کنار ِ هزاران تن ، هیچ کس نبود و
سرگردان بود...